بایگانی برچسب‌ها: اعتقاد

من اسلام را با قلبم حس می کنم!

استاندارد
  • نوشته شده در ۱۶ اردیبهشت ۲۵۷۶

« من اسلام را با قلبم حس می کنم! » ،
این جمله ای است که بسیاری از اسلامگرایان و پیروان اللّه ، زمانی که هیچ برهانی برای پذیرش اسلام و اعتقادشان ندارند بیان می کنند. آنها می دانند که یک جای کار خراب است. آنها می دانند که بی دروغ نمی توان به پیشینه ی اسلام و پیروانش نازید. آنها به خوبی می دانند که بسیاری از مخالفین اسلام و محمّد ، انسانهای اندیشمند و درستکاری هستند که دشمنی کورکورانه با اسلام نمی کنند ولی ذهنشان این را نمی پذیرد. به مخالفین اسلام برچسب می زنند که یا خرده حسابی با محمّد و اللّه دارند، یا برای دشمنی با اسلام از بنگاه های بیگانگان پول می گیرند، یا دانش زمینی و مادی، آنان را کور کرده و دانش زمینی را برتر از «دانش الهی» دیده اند. خودشان هم به پوچ بودن چنین چیزی باور دارند ولی گویا چاره ای به جز این واکنش ندارند. فشاری که از درون حس می کنند سنگین تر از فشاری است که از سوی مخالفین حس می کنند. «آیا همه ی عمرم در گمراهی بودم؟!» ، «آیا ممکن است چیزهایی که به ما گفته شده دروغ باشد؟!». اینها پرسش هایی است که در ناخودآگاه بسیاری از مسلمین ، هر روز و هر دم موج می زند ولی آنها با ایمانشان ایستادگی می کنند تا در اعتقاداتشان استوار بمانند. ایمان و اعتقادی که با هر بادی به لرزه می افتد و باز هم ایستادگی می کند تا بر درستی آنچه که بود، پافشاری کند. این شک مانند خوره به جان مسلمین افتاده است. همین شک است که چنان ترسی به جان مسلمین می اندازد که خون مخالف را می ریزند. همین شک است که چنان لرزه ای بر اندام اعتقادات مسلمین می اندازد که کوچکترین مخالفتی را بر نمی تابند و آن را توهین می نامند. «من درست می گویم و بس». «آنانکه با دین من (با من) مخالفت می کنند نادان و بدخواه هستند».


از دید مسلمین، دانش ، پژوهش ، اندیشیدن ، آزمودن و هرچه که به دانستن بیشتر انسان کمک کند می تواند خطا داشته باشد (اگرچه اندیشمندان نیز جز این نمی گویند) ولی آنچه که مسلمین بی هیچ آزمون و اندیشه ای به آن ایمان آورده اند خطایی نداشته و نخواهد داشت، زیرا شکی نیست که آنچه محمّد برای آنها آورده از جهان غیب و از سوی آفریدگاری است که نامش اللّه است. و از آنجایی که هیچ دانشمند و اندیشمندی را یارای برابری با آن آفریدگار نیست، پس همواره حق با مسلمین است. اگر خودشان نمی دانند ولی خدایشان به اندازه ای داناست که جبران همه ی این نادانی ها را خواهد کرد. آنان نیازی به دانش ندارند زیرا با قلبشان به حقانیت اسلام و محمّد پی برده اند. «چگونه می شود که قلب یک مسلمان مؤمن خطا کرده باشد؟!».

محمّد، پیامبر و فرستاده ی اللّه، سواد نداشت ولی به دانش الهی دست یافت (آیا کسی می داند که او سرانجام تا پایان عمرش سواد آموخت یا نه؟!). او این پیام بزرگ را به پیروانش داد که برای به چنگ آوردن دانش الهی هیچ نیازی به سواد و دانش زمینی ندارند و تنها باید دل اللّه را بدست بیاورند. او این پیام را به پیروانش داد که برای به دست آوردن دانش، هیچ نیازی به کار و تلاش نیست و می شود آن را یک شبه و بی هیچ رنجی به دست آورد. علی پسر ابوطالب نیز سواد نداشت ولی توانست چهار سده پس از مرگش کتاب نهج البلاغه را بنویسد! محمّد گفت: «من شهر دانش هستم و علی دروازه های آن». و نه تنها پیروان اسلام بلکه هیچیک از انسانهای دیگر زمین نمی دانند که این کدام دانش بوده که محمّد شهرش بوده و علی دروازه های آن. این شهر دانش چیست و چه ویژگی هایی دارد و چگونه می شود آن را دریافت؟!


بی شک دانشی که محمّد از آن سخن گفته همان دانش زمینی نیست که ما می شناسیم زیرا مسلمانان از چنین دانشی گریزانند و آن را نفرین می کنند. دانش زمینی هرچه که هست، با قلب به دست نمی آید. برای چنین دانشی باید همه ی حس های درونی و بیرونی و خرد و آگاهی را در کنارِ آزمون و خطا و پژوهش های فراوان به کار گرفت. دانش الهی نیاز به این همه رنج و دشواری ندارد. ساده است و کارآیی بسیار بالایی دارد. خودت را به چیزی می سپاری و ایمانت را استوار می کنی و چشم به راه پاداش می نشینی و سرانجام به جاهایی می رسی که هرگز هزاران دانشمند و اندیشمند پایشان به آنجا نرسیده و نخواهد رسید.
گیرنده ی چنین دانشی، تنها و تنها قلب است و چنین دانشی فقط و فقط به کسانی داده می شود که تشهّد بخوانند و هیچ نپرسند و هرگز شک نکنند. آنگاه اللّه همه ی آن دانش را به سوی مسلمین سرازیر خواهد نمود.

اینگونه است که پیروان اسلام می توانند خودشان و باورهایشان را از هر چیزی برتر و ارزشمندتر ببینند.